نظرات کاربران:2 نظر (فعال: 2 ، در صف انتشار: 0، غیر قابل انتشار: 0)
مرتب سازی بر حسب
(
قدیمیترین | جدیدترین | بیشترین امتیاز | کمترین امتیاز | بیشترین پاسخ | کمترین پاسخ)
یادش بخیر زمانی که پدر بزرگم بود مادر بزرگم بود اون موقع که کل تابستون نشل بودم اصلن زمان برام معنا نداشت دم غروب که میشد با عمه فاطمه خوب دوست داشتنیم برای آوردن گاو هایی که تودشت پایینی بودن تو مسیر یه سری به مغازه این حاج خانم مهربون میزدیم یادش بخیر
یادش بخیر زمانی که پدر بزرگم بود مادر بزرگم بود اون موقع که کل تابستون نشل بودم اصلن زمان برام معنا نداشت دم غروب که میشد با عمه فاطمه خوب دوست داشتنیم برای آوردن گاو هایی که تودشت پایینی بودن تو مسیر یه سری به مغازه این حاج خانم مهربون میزدیم یادش بخیر